کفش هایش پاره بود خجالت میکشید از خانه بیرون برود گفتم کسی نمیبیند گفت چرا میبنند خیلی ضایع است گفتم این روزها از هر صدنفر فقط یه نفر سرش را انداخته پایین و به ناموس مردم نگاه نمیکند مطمئن باش کسی نمیبیند آن چند نفر هم انسانند و همیشه چشمشان به قدم های جامعهـ شان هست میدانند چه میگذرد باخبرانند